بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
امام علی علیهالسلام: هرگز چیزی مانند بهشت ندیدم که خواستاران آن در خواب غفلت باشند،
گویند مردی بازرگان به نیت استراحت کردن وارد کاروانسرایی شد. کفش های قیمتی اش را زیر سرش گذاشت تا در نهایت امنیت و آرامش کمی بخوابد. هنوز خوابش نبرده بود که دو جوان وارد حجره او شدند.
اولی گفت: بیا سکه های طلا را پشت آن جعبه بگذاریم و با خیال راحت به بازار برویم .
دومی گفت: چرا بلند حرف می زنی!؟ اگر این مرد بیدار باشد و صدای مارا شنیده باشد چه؟
اولی گفت: کفش هایش را از زیر سرش بر میدارم اگر خواب نباشد مشخص می شود.
بازرگان که سخنان آن دو را شنیده بود، تصمیم گرفت خودش را به خواب بزند. مرد اولی به آرامی کفش های بازرگان را از زیر سرش برداشت.
دومی گفت: آری کاملا خواب است بیا این سکه های طلا را بگیر و زیر آن جعبه بگذار . بعد از رفتن آن دو مرد، بازرگان بلند شد و بعد از آنکه مطمئن شد آن دو جوان کاملا از آنجا دور شده اند به سراغ آن جعبه رفت ولی اثری از طلاها نبود و متوجه شد که تمام این حرف ها دروغی برای فریب دادن او بوده است تا در عین بیداری اش، کفش های با ارزش اش را بند.
بسم الله الرحمن الرحیم صلوات خاصه امام رضا
خواب ,های ,عین ,کفش ,بیداری ,بازرگان ,به خواب ,عین بیداری ,را به ,کفش های ,در عین ,بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ
درباره این سایت